کدخبر: ۶۹۳۲۱
۲۰ شهریور ۱۳۹۳ ساعت ۰۵:۲۴
چاپ

نگاهی به فیلم «شهرموش‌ها2» به بهانه اکران در سینماها:

«شهرموش‌ها2»؛ معمولی اما پرسروصدا!

به گزارش پايگاه خبري تحليلي خبر لنده به نقل از گروه فرهنگی رجانیوز: علی‌محمد رهنما-: برای تحلیل و بررسی «شهرموش‌ها2» یکی از بهترین و البته ساده‌ترین کارها، به جای مشاهده‌ی این فیلم به صورت ایزوله و فارغ از جریان کلی سینمای ایران- به ویژه سینمای کودک- در سال‌های اخیر، و یا مقایسه‌ی آخرین ساخته‌ی مرضیه برومند با دیگر آثار کودک این سال‌ها، مقایسه‌اش با «شهرموش‌ها1» است. فیلمی که خاطره‌ی خوش آن شاید مهمترین دلیل برای فروش خوب این روزهای قسمت دومش است و وقتی آن را مقابل اثر اخیر قرار می‌دهید به راحتی می‌توانید ضعف و قوت‌های فیلم پرفروش این روزها را بشمارید:

یک: اولین و مهمترین نکته‌ای که شاید در مواجهه اول با «شهرموش‌ها2» به ذهن هر کسی برسد تلاش وافر سازندگان آن برای فاصله‌گذاری هرچه بیشتر با هر نشانه‌ای از فرهنگ بومی و جاری ایرانیان است. طوری که وقتی آخرین ساخته‌ی مرضیه برومند را مشاهده می‌کنید انگار که در حال تماشای یک تولید غربی هستید، از بس که فیلم خالی از هرگونه المان و نشانه‌ای از جامعه‌ایست که از قضا مخاطبان اثر را تشکیل می‌دهند. 
 
و همه‌ی این‌ها وقتی مهم‌تر و قابل بحث‌تر می‌شود که بدانیم اتفاقا یکی از دلایل دلنشین‌تر بودن و موفقیت «شهرموش‌ها1» همین فضاسازی و نشانه‌های به شدت ایرانی آن کار بود. لوکیشن شهرموشهای1 روستایی بود با تمام نشانه‌های آشنای جامعه روستایی ایران و شخصیت‌های آن فیلم، با وجود فضای فاتزی اثر، رفتار و سکنات و تیپ و قیافه‌ای داشتند که همه بر «ایرانی» بودن کلیت کار دلالت می‌کرد و دارای نشانه‌های پررنگی از فرهنگ ایرانی بود. درحالیکه سازندگان قسمت دوم ظاهرا تمام تلاش خود را بر هرچه خالی‌تر بودن فضا از المان‌های ایرانی و هرچه غیرایرانی‌تر شدن فضا انجام داده‌اند، به طوریکه نه در فضای وقوع رویدادها-خود شهر موش‌ها- و نه در رفتار و سکنات و طراحی لباس و حتی نوع گویش و ..... شخصیت‌ها هیچ نشانه‌ای از جامعه‌ای که ظاهرا کودکانش مخاطبان فیلم را تشکیل می‌دهند نیست.  
 
دو: مشکل دوم شهرموشها2 این است که بر خلاف فیلم اول، اساسا برای مخاطب کودک ساخته نشده است. این البته شاید خیلی هم اشتباه نباشد که سازندگان فیلم مخاطبان اصلی و هدف خود را کودکان دهه شصت گرفته باشند و روی حس نوستالژیک آنها برای استقبال از فیلم حساب کرده باشند، اما با این وجود نکته‌ی مهم این است که شهرموشها2 را با این پیش فرض نباید فیلمی کودکانه و مناسب کودکان بدانیم. 
 
مشکل اینجاست که سازندگان شهرموشهای2 با این پیش فرض که مخاطبان اصلی آن‌ها جوانان دهه شصتی هستند نه کودکان دهه هشتاد و نود، در طراحی قصه به جای آنکه بیشتر بر بچه موش‌های تازه اضافه شده تمرکز کنند بر روابط عاشقانه‌ی چند موش و فضاهای دختر-پسری تمرکز کرده‌اند که اساسا معلوم نیست چرا باید در یک فیلم «کودک» حضور داشته باشد. مانند صحنه‌های بیهوده‌ای که به گیتارزدن موش مذکر فقیر و آوازخوانی موش مونث پولدار و امثال این‌ها می‌گذرد که علاوه بر کلیشه‌ای بودن هیچ کارکردی در قصه و فضاسازی هم ندارند و حتی از لحاظ موسیقیایی نیز جذابیتی به اثر نمی‌آفزایند، یا صحنه‌هایی مانند مست و پاتیل شدن گربه‌ها یا .... که معلوم نیست چرا در فیلمی که قرار است مخاطب کودک داشته باشد نمایش داده می‌شوند.
 
 
سه: اما مشکل دوم؛ یعنی توجه بیش از حد به فضاهای عاشقانه و دختر-پسری به جای پرداختن به بچه موش‌های تازه خلق شده در قسمت دوم، باعث به وجود آمدن مشکل عمده‌ی فیلم؛ یعنی نبود هیچگونه شخصیت‌پردازی در موشهای جدیدالورود است. این مشکل اصلی فیلم است و مسئله‌ایست که از ضعف مفرط فیلمنامه و فیلمنامه‌نویس ناشی می‌شود. 
 
شهرموشهای یک را به یاد بیاورید. بزرگترین نقطه قوت و دلیل ماندگاری آن فیلم موشهایی بودند که به درستی شخصیت‌پردازی شده بودند و انقدر پتانسیل داشتند که تا به امروز در ذهن مخاطب بمانند و اصلا دلیل اصلی استقبال از قسمت جدید هم باشند. موشهایی مثل کپل و سرمایی و دم‌باریک و گوش‌دراز و نارنجی و خوشخواب و عینکی و ..... که هرکدام ویژگی خاص خودشان را داشتند و اسمشان نسبتی درست با ویژگی‌شان داشت و از همه مهمتر اینکه این ویژگی‌ها در طول قصه به درستی پرداخت می‌شد و به مخاطب معرفی. همین هم بود که بعد از گذشت نزدیک به سه دهه از نمایش شهرموش‌ها1 مخاطبان هنوز هم ان شخصیت‌ها و ویژگی‌هاشان را یادشان هست و برای دیدن دوباره‌شان به سینما می‌روند.
 
اما سوال اینجاست که بعد از دیدن شهرموش‌ها2 کدام یک از شخصیت‌های جدید در ذهن مخاطب خواهند ماند؟ اساسا کدام شخصیت جدید در طول قصه به درستی به مخاطب معرفی می‌شود؟ ویژگی‌های خاص شخصیت‌های تازه خلق شده چیست؟ کدامشان قرار است بار جذابیت قصه را به دوش بکشد؟ کدامشان قرار است در ذهن کودکانی که مخاطب فیلم‌اند بماند و احیانا چند سال بعد آن‌ها را برای دیدن قسمت سوم ترغیب کند؟ 
 
این مشکلی است که از ضعف فیلمنامه ناشی می‌شود. شخصیت‌های جذاب قسمت دوم همان شخصیت‌های قسمت اول‌اند که حالا کمی سن‌شان بالاتر رفته. سازندگان فیلم در خلق هیچ شخصیت جدیدی- جز «کپلک» بچه کپل- موفق نبوده‌اند و به همین دلیل وقتی در نهایت این بچه‌ موش‌ها قرار است با دشمن خود-«اسمش رو نبر»- مبارزه کنند مخاطب اکثر آن‌ها را نمی‌شناسد و هیچ حسی نسبت به آن‌ها ندارد، پس نه درگیر مبارزه آن‌ها با گربه‌ای که به شهر حمله کرده می‌شود، نه از اسیب احتمالی شان ناراحت و نه از موفیقتشان خوشحال. 
 
چهار: جز این‌ها بحث‌های دیگری هم می‌‌توان درباره‌ی «شهرموش‌ها2» مطرح کرد، از شعارهای شبه‌روشنفکرانه‌ای مثل «خسته شدیم ازاین‌همه باید و نباید»(نقل به مضمون) که سازندگان فیلم در دهان عروسک‌ها گذاشته‌اند تا اجرای دکور و ضعف در ساخت موسیقی‌های جدید و .... با این همه اما از تنها نقطه قوت فیلم یعنی مطرح کردن بحث مبارزه و مقاومت دربرابر دشمن نباید گذشت. موضوعی که مرضیه برومند هم در مصاحبه‌ای اینطور مطرح می‌کند: « دوستی بچه‌ها با پیشو با انفعال در مقابل کسی که به شهر حمله‌ور شده متفاوت است. بچه‌ها وقتی پای مقاومت به میان می‌آید، می‌ایستند و این کار را انجام می‌دهند و با اسمشو نبر می‌جنگند. اصلا حرف من در فیلم این نیست که همه چیز گاندی‌وار است، نه این طور نیست. پایداری و ایستادگی هم لازم است، اگر پایداری نکنیم که گروهی مثل داعش قدرتمند می‌شود.»(مصاحبه با خبرآنلاین)
 
این شاید بزرگترین نقطه مثبت فیلم باشد. فیلمی که نان گذشته‌اش را می‌خورد و فعلا به دلیل خاطره خوشی که از فیلم اول وجود دارد خوب می‌فروشد. هرچند همین فروش هم بالاخره در این مدت رونقی- هرچند کوتاه مدت- به «سینمای کودک» داده است و غیر از این می‌تواند گزینه‌ی مناسبی برای پیشنهاد به خانواده‌ها برای رفتن به سینما باشد، چیزهایی که سینمای ایران خیلی وقت‌ها خالی از آنهاست و قطعا همین‌ها هم نکات مثبت کمی نیستند.